چطور مسیر شغلی مناسب خود را پیدا کنیم؟

چقدر از زمانی که از خودتان پرسیده‌اید «وقتی بزرگ شوم، می‌خواهم چه کاره شوم و کجا استخدام شوم ؟» گذشته است؟ اگر از دبیرستان تا کنون به این موضوع فکر نکرده‌اید، ممکن است مشغول به کاری شده باشید که اهداف و آروزهای حرفه‌ای‌تان را برآورده نکند. هر کدامِ ما استعدادهای خاصی داریم و اگر در زمینه‌ی مرتبط با استعدادهایمان کار کنیم، دنیا جای بهتری خواهد شد. مطمئنا شما از انجام کارهایی که در آن استعداد دارید، لذت بیشتری می‌برید و واکنش‌های مردم نیز به شما بهتر است.

هر چه بیشتر روی استعدادهایتان کار کنید، مشارکت بیشتری نیز با دنیا خواهید داشت و از رضایت شغلی و شخصی که به همراه آن به دست می‌آید، بیشتر لذت می‌برید.

سفر مسیر شغلی شما

فرایند کشف کاری که قصد انجامش را دارید، یعنی پیدا کردن مسیر شغلی، مانند یک سفر است که با کشف عصاره‌ی اصلی «شما»، یعنی فردی که در پشت نقاب‌های ظاهری، حالت‌های تدافعی و استرس‌های روزمره زندگی وجود دارد، آغاز می‌شود.

بعد از اینکه نقاب از چهره‌تان کنار رفت، سفرتان با کشف و اکتشاف شغلی و شناسایی حرفه‌ای که به شما این امکان را می‌دهد تا از استعدادهای خود نهایت استفاده را ببرید، ادامه پیدا می‌کند. و سپس با تمرکز بر یک شغل یا حرکت شغلی، مرحله‌ای که مشاغلی را که می‌خواهید شناسایی کرده و خود را در بهترین شرایط ممکن برای به دست آوردن آن قرار می‌دهید، پیش می‌رود. در اصل این سفر هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد چون حرفه‌ی واقعی هیچ‌وقت از رشد، پیشرفت، تغییر و نوآوری عاری نیست.

از همان ابتدا، هنگامی که به دنبال شغلی مناسب می‌گردید، با داشتن رویکردی که بر اساس استعدادتان است خود را در مسیر مناسب قرار دهید، حتی اگر مسیرتان به مرور زمان تغییر کند. در این نوع رویکرد دائما باید این سوالات را از خودتان بپرسید:

من که هستم؟

می‌خواهم چه کاری انجام دهم؟

چگونه استخدام می‌شوم؟

۱. کشف خودِ واقعی‌تان

اولین سوالی که باید به آن پاسخ دهید این است: «من که هستم؟» ما برای پاسخ به این سوال دو رویکرد داریم، اول اینکه از شما می‌خواهیم استعدادهایتان را خودتان کشف کنید و بعد به کمک یک تست شخصیت شناسی ببینید انتخاب‌تان تا چه حد درست بوده است.

استعدادهای خود را کشف کنید

اول از همه، به پاسخی که به سوالات زیر می‌دهید دقت کنید:

چه زمانی بیشتر از همیشه متعهد و پر از شور و اشتیاق بودید؟

چه زمانی بیشتر از همیشه خلاق بودید؟

چه زمانی بیشتر از همیشه به خودتان و تصمیمات‌تان اطمینان داشتید؟

فکر می‌کنید بزرگترین دستاوردتان در زندگی چیست؟

چه زمانی دیگران شما را از همیشه موفق‌تر دانسته‌اند؟

چه زمانی بیشتر از همیشه از کارتان لذت می‌برید؟

در این موقعیت‌ها به کدام استعدادتان تکیه و از آن استفاده می‌کنید؟

از چه چیزی با قدرت حمایت می‌کنید؟

چه چیزی در دنیا برای‌تان ناخوشایند است که می‌توانید تاثیری بر آن داشته باشید؟

اگر سرِ کار حق انتخاب داشته باشید، دوست دارید چه وظیفه‌ای بر عهده‌تان باشد؟

بیرون از کار به چه فعالیت‌هایی جذب می‌شوید؟

اگر پول برای‌تان مهم نبود، در حال حاضر چه کاری انجام می‌دادید؟

برای هر کدام از سوالات فوق طوفان فکری انجام دهید و بعد با توجه به پاسخ‌ها ۳ استعداد برترتان را شناسایی و آنها را به ترتیب اولویت، رتبه‌بندی کنید.

نکته:

اگر برای انتخاب اولویت‌تان مشکل دارید از تکنیکی مانند تحلیل سلسله مراتبی استفاده کنید.

تست‌های شخصیتی

مرحله‌ی بعد این است که با استفاده از تست‌های شخصیت از جمله MBTI و کدهای هولند، مسیرتان را مشخص کنید.

نکته۱:

ممکن است به‌ کار‌گیری این تست‌ها در ابتدا سخت به نظر برسد. یکی از را‌ه‌ها این است که همین‌طور که در حال شناسایی مشاغل ممکن هستید، به این فکر کنید که احتمال موفقیت کدام نوع شخصیت در آن کار بیشتر است. آیا شخصیت شما با آن شغل هماهنگ است؟

نکته۲:

این تست‌ها صرفا راهنما هستند، شما نمی‌توانید تمام زوایای شخصیت و تجارب‌تان را فقط با جواب دادن به چند سوال بسنجید. پس بهتر است فقط برای توصیه و راهنمایی از این تست‌ها استفاده کنید.

با انجام تست‌های شخصیت شناسی، متوجه می شوید که چه چیزهایی بین شما و افراد دیگر مشترک است. همچنین نقاط اصطلاکی که با تیپ‌های شخصیتی دیگر دارید را نیز پیدا می‌کنید. اهمیت تیپ‌های شخصیتی، برای ارزیابی خوب یا بد بودن انسان‌ها نیست، بلکه برای اینست که کمک کند تا چیزهایی که به انسان‌ها انگیزه یا انرژی می‌دهد را کشف کنیم. این موضوع شما را در انتخاب یک شغل مناسب یاری می نماید.

همینطور که در شخصیت خود کاوش می‌کنید، متوجه می‌شوید که انتخاب‌هایتان تعیین می‌کنند که شما دقیقا چه کسی هستید. قطعا شما یک روش رفتاری را به یک روش دیگر ترجیح می‌دهید، پس می‌توانید با بررسی اینکه چرا آن رفتار را انتخاب کرده اید به نکات بیشتری پیرامون خود پی ببرید. در حقیقت ببینید تصمیماتی که می‌گیرید چه نفعی برای‌تان دارند؟. زمانی که دلایل آن را متوجه شوید، راحت‌تر می‌توانید بفهمید که چگونه از طریق کاری که انجام می‌دهید به رضایت خاطر دست پیدا کنید.

یک جمله در رابطه با «من که هستم؟» بنویسید

حالا همه را جمع‌بندی کنید و در یک جمله‌ی ساده بنویسید که چه کسی هستید. این یک قدم مهم به سمت کشف خود و شناسایی اهداف‌تان است. با استفاده از آن به سوالات زیر پاسخ دهید:

استعدادها و نقاط قوت‌تان کدامند؟

استعدادهایی که با آنها به موفقیت‌های بیشتری رسیده‌اید کدامند؟

کدام فعالیت‌ها هستند که بیشترین رضایت را به شما می‌دهند؟

تست شخصیت‌ شناسی که انجام دادید، شما را به سمت چه چیزهایی هدایت کرد؟

نکته:

وقتی این کار را انجام می‌دهید، مراقب باشید که به گذشته و به مشاغل ساده‌ای که قبلا به خوبی انجام داده اید با نگاهی نوستالژیک نگاه نکنید. به هر حال افراد زیادی هستند که می‌توانند آن کارها را خوب انجام دهند، و در ضمن این کار اطلاعات زیادی در اختیارتان قرار نمی‌دهد. به جای آن بر قسمت‌های مشکل‌تری که در انجام آن توانا بوده اید و کاری را انجام دادید که از عهده‌ی دیگران برنمی‌آمده، تمرکز کنید.

۲. کشف کنید که می‌خواهید چه کاری انجام دهید

حالا که می‌دانید که هستید، قدم بعدی این است که به کاری که می‌خواهید انجام دهید فکر کنید.

برای اینکه زندگی شما از تعادل خوبی برخوردار باشد و به خواسته‌هایتان برسید، شغل‌تان باید با شخصیت‌تان سازگاری داشته باشد، در غیر این صورت، از کارتان ناخوشنود خواهید بود و نمی‌توانید به ظرفیت‌هایتان دست پیدا کنید. به هر حال، مشاغلی که با روحیات‌تان سازگار نیستند، نیاز به استعدادهای دیگری غیر از استعدادهای شما دارند. اگر به دنبال شغلی‌ باشید که تطابقی با ارزش‌ها، باورها و دیدگاه‌تان به دنیا نداشته باشد، دائما در تقلا خواهید بود و تحت فشار و استرس زیادی قرار خواهید گرفت.

برای شروع بهتر است درباره‌ی شغلی که فکر می‌کنید مناسب تیپ شخصیتی‌تان است، کمی طوفان فکری انجام دهید. سپس با انجام چند تست شخصیت‌ شناسی این موضوع را تایید کنید و بعد باز هم با طوفان فکری، موارد دیگری را به لیست‌تان اضافه کنید. سپس باید وقت بیشتری برای جستجو برای مشاغلی که در بالای لیست‌تان قرار دارند بگذارید.

الف) کاوش در گزینه‌هایی که درباره‌‌ی‌ آن‌ها اطلاعات دارید

با جمله‌ای که در پاسخ به «من که هستم؟» نوشتید، شروع کنید. در تمام کارهایی که فکر می‌کنید مناسب‌تان هستند، شخص با‌استعدادی که به آن کار علاقه دارد را تصور کنید. (با فردیت زدایی کردن، از «زیادی نزدیکِ مسئله بودن» اجتناب می‌کنید.)

اگر از قبل در یک حرفه پاگیر شده اید، شروع از این نقطه خیلی مهم است: مهم است به جای اینکه همه چیز را رها کرده و از اول شروع کنید، تا آنجا که می‌توانید بر تجربیات و روابطی که تاکنون ساخته‌اید سرمایه‌گذاری کنید (با اینکه ایده‌ی از اول شروع کردن، به نظر وسوسه‌انگیز و فریبنده می‌آید، اما ماندن در وضعیت فعلی‌تان، شما را در موقعیت رقابت با افرادی که تازه وارد این حرفه شده‌اند و احتمالا از شما جوان‌تر هستند قرار می‌دهد و این به نفع شماست. ولی اگر عمیقا از شرکت، صنعت یا حرفه‌ خود ناراضی هستید، یک تغییر کلی در مسیر شغلی‌تان به نظر بهترین کار است).

پس با این سوال شروع کنید که آیا وظیفه‌ی فعلی‌تان می‌تواند به شکلی تغییر کند که بیشتر با شخصیت و روحیات‌تان سازگار باشد. آیا وظایف دیگری در شرکت فعلی‌تان وجود دارند که ارزش تلاش را داشته باشند؟ آیا وظایف مشابهی در سازمان‌های دیگر هستند که رضایت‌بخش‌تر باشند؟

بعد از اینکه این کار را انجام دادید، طوفان فکری را برای گزینه‌های دیگری که در اختیار دارید نیز انجام دهید.

ب) دوراندیش‌تر باشید

نواقص اجتناب‌ناپذیری که این نوع تست‌های شغلی دارند این است که بر اساس داده‌های مربوط به گذشته هستند و فقط با چند نوع از مشاغل اصلی انطباق دارند. به این دلیل، نمی‌توانند مشاغل جدید را به شما پیشنهاد دهند و درباره‌ی مشاغلی که زیاد شناخته شده نیستند نیز چیزی نمی‌دانند. با استفاده از نتیجه‌ی به دست آمده از تست‌ها، باز هم طوفان فکری انجام دهید تا ببینید آیا مشاغل جدید و مرتبط با فناوری دیگری هستند که نیاز به تیپ‌های شخصیتی مشابه شما داشته باشند و یا آیا مشاغل ناشناخته‌تری وجود دارند که ممکن است برای شما مناسب باشند.

پ) همه‌ی یافته‌ها را جمع‌بندی کنید

حالا دامنه‌ی گسترده‌ای از مشاغلی که در پیش روی‌تان قرار دارند را شناسایی کردید. زمان آن رسیده که لیست را گل‌چین و مشاغل را اولویت‌بندی کنید. ما از شما نمی‌خواهیم که یکی از آنها را انتخاب کنید، بلکه ‌می‌خواهیم لیست را کوتاه کرده و به ۵ تا ۶ انتخاب برتر برسید.

اگر در اینجا هم برای اولویت‌بندی مشکل دارید، از تحلیل مقایسه‌ی دوتایی برای رتبه‌بندی انتخاب‌های خود استفاده کنید.

ت) درباره‌ی مشاغل تحقیق کنید

بعد از اینکه به خوبی متوجه شدید که کدام کارها رضایت شما را دربردارند، حالا باید درباره‌ی گزینه‌های مختلفی که می‌توان از آنها درآمد کسب کرد و در عین حال لذت برد، تحقیق نمود. تحقیق درباره‌ی مشاغل ممکن است برای خیلی‌ها کسل‌کننده باشد اما باید این کار را انجام دهید تا مشاغلی که با یک نگاهِ سطحی به نظر مناسب می‌آیند، اما با اهداف و رسالت شما هماهنگی ندارند را بتوانید شناسایی و حذف کنید.

بله، این کار نسبتا خسته‌کننده است. اما به عواقب اشتباه کردن فکر کنید. مطمئنا ارزش این را دارد که وقت بگذارید و گزینه‌هایتان را سبک و سنگین کنید تا یک عمر خود را به خاطر یک انتخاب اشتباه سرزنش نکنید.

چند روش‌ که برای تحقیق مشاغل به کار می‌روند به شرح زیرند:

در اینترنت و سایت‌های مربوط به کاریابی تحقیق و جستجو کنید تا بتوانید گرایش‌های، سطح درآمد شغلی، ویژگی‌ها و شرایط مورد نیاز، در دسترس بودن شغل و غیره را بررسی کنید.

تحلیل PEST را برای خودتان انجام دهید تا دیدگاه‌های شخصی‌تان را درباره‌ی گرایش‌های شغلی پیدا کنید.

مجلات مربوط به حرفه/صنعت مربوطه را مطالعه کنید تا درکی از شرایط آن صنعت به دست آورده و بازیگران اصلی آن را بشناسید و متوجه مسائل و مشکلاتی که درون آن وجود دارد، بشوید. همچنین به فرصت‌های شغلیِ موجود در آن صنعت نگاهی بیندازید تا ببینید آیا شغل مورد نظر شما در لیست آنها قرار دارد یا نه.

دقت کنید چه استعدادها یا خصوصیاتی، افراد را در این شغل موفق می‌کند، سپس آنها را با استعدادها و خصوصیات خودتان مقایسه کنید.

به نمایشگاه‌ها و کنفرانس‌های مربوط به آن حرفه سر بزنید.

وب‌سایت شرکت‌های مختلف را ببینید و دقت کنید در جراید چگونه راجع به این شرکت‌ها صحبت می‌شود.

دقت کنید این سازمان‌ها در کجا واقع شده‌اند و آیا حاضرید برای مصاحبه و حتی زندگی به آن مکان‌ها بروید؟

داوطلب شوید و به صورت رایگان برای مدتی برای‌شان کار کنید.

به صورت نیمه‌وقت یا فصلی در آن صنعت مشغول به کار شوید.

نکته:

در هنگام شناسایی فرصت‌های شغلی‌ دقت کنید: تمایل برای به دست‌ آوردن یک شغل رو به ترقی ممکن است هدف و رسالت شما را تحت ‌شعاع قرار دهد. این فقط در طول مسیر باعث نارضایتی شما خواهد شد. همچنین آگاه باشید که طبیعی است افرادی که درون یک صنعت مشغول به کار هستند، درباره‌ی چشم‌انداز آن غلو کنند. به اعداد و ارقام رسمی کمی با شک نگاه کنید.

در انتهای تمامی این تحقیق و بررسی، احتمالا خیلی از مشاغل را خط می‌زنید. حالا زمان آن است که باز هم گزینه‌ها را کمتر کنید و به یکی برسید. باز هم تحلیل مقایسه‌ی سلسله‌مراتبی، می‌تواند در اینجا مفید باشد.

۳. به این سوال پاسخ دهید: «چگونه می‌توانم در شغل مورد نظرم استخدام شوم؟»

در این مرحله‌ی آخر باید به این سوال پاسخ دهید: «برای اینکه استخدام شوم چه کارهایی باید انجام دهم؟»

با جمله‌ای که برای «من که هستم؟» نوشته‌اید و تحقیقاتی که انجام داده‌اید، حالا باید برای پیشرفت‌ برنامه‌ریزی کنید. خیلی از افراد تمایل دارند مستقیما و بدون برنامه یک هدف تعیین کرده و سپس به مرحله‌ی جستجو برای کار بروند. این اشتباه است، زیرا اگر برنامه مناسبی نداشته باشید، به آسانی توسط یک پیشنهاد کاریِ پر سود و شغلی که به نظر فریبنده می‌آید و مزایای مناسبی دارد، وسوسه می‌شوید.

وقتی برنامه‌ی خود را بنویسید، سریع‌تر به جایی که می‌خواهید می‌رسید. بنابراین از این موارد استفاده کنید:

چشم‌انداز بلند مدت‌ شغل موردنظرتان را بنویسید.

مراحلی که باید تکمیل کنید تا به آن چشم‌انداز برسید کدام هستند؟ چه صلاحیت‌ها و ویژگی‌هایی باید داشته باشید؟ چه تجاربی باید بسازید؟ کدام سازمان امکان بهترین شروع را در اختیارتان قرار می‌دهد.

برای هر کدام از این مراحل یک برنامه‌ی اجرایی تعیین کنید و اطمینان پیدا کنید که:

o اینها اهداف کوتاه مدت‌تان هستند.

o حتما اهداف‌تان به صورتSMART یعنی به طور مشخص (Specific)، قابل سنجش (Measurable)، قابل دستیابی (Attainable)، مرتبط (Related) و دارای زمانبندی (Time-bound) مشخص شده‌اند.

به عقب برگردید و برنامه‌ی احتمالات آینده را شناسایی کنید:

o یک تحلیل «اگر بدین شکل باشد، چه» در مورد اهداف‌تان انجام دهید. مثلا «اگر امسال دانشگاه قبول نشوید چه کار خواهید کرد؟»

نکته۱:

هر چقدر بیشتر برای رویدادهای احتمالی در آینده برنامه داشته باشید، بهتر می‌توانید در مقابل وقفه‌ و عقب‌گردهای اجتناب ناپذیر شغلی مقاومت کنید و با وجود دست‌اندازهای مسیر، اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

نکته۲:

دقت کنید که هر چقدر فرصت‌های بیشتری داشته باشید، می‌توانید شغل بهتری انتخاب کنید. بر این تمرکز کنید که تا می‌توانید فرصت‌های بیشتری ایجاد کنید.

نکته۳:

اگر شغل فعلی‌تان نشانه‌های زیر را دارند، وقت آن رسیده که مسیر شغلی‌تان را ارزیابی کنید:

شغل‌تان چالش و هیجانی برای‌تان ندارد.

احساس می‌کنید قدرتان را نمی‌دانند.

فرصت‌های ترفیع و پیشرفت محدود است.

دیگر لذتی از کارتان نمی‌برید.

یاد گرفتن جای خود را با روزمرگی عوض کرده است.

احساس می‌کنید مهارت‌ها و استعدادهایتان به هدر می‌روند.

دچار استرس یا افسردگی شده‌اید.

با توجه به آنچه گفته شد، شما آمادگی این را پیدا کرده اید که با یک برنامه‌ریزی مناسب و نگاهی واقع‌گرایانه به سمت شغل رویایی‌تان حرکت کنید.

برگرفته از : چطور

2 نظرات
  1. خیلی خوب توضیح دادید.مرسی

    1. دادزن می گوید

      تشکر سعی بر بهتر شدن هم خواهیم داشت

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.